عنوان فیش برداری: تحول و ارتقاء در علومانسانی
موضوع: دانشگاه و دانشجویان
سال انتشار (میلادی): 2011
منبع: متن بیانات امام خامنه ای، پایگاه اطلاع رسانی
تهیه و تنظیم: وبلاگ رهنمودهای امام خامنه ای www.khamenei.parsiblog.com
فیش شماره 1: اینکه بنده دربارهى علوم انسانى در دانشگاهها و خطر این دانشهاى ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاهها، هم به مسئولان - به خاطر همین است. این علوم انسانىاى که امروز رائج است، محتواهائى دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متکى بر جهانبینى دیگرى است؛ حرف دیگرى دارد، هدف دیگرى دارد. وقتى اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران مىآیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. حوزههاى علمیه و علماى دین پشتوانههائى هستند که موظفند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامهریزى، براى زمینهسازىهاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانهاش علماى دین و علماى صاحبنظر و نظریات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمایت از حوزههاى علمیه است، چون تکیهگاه اوست. (29/07/1389)
فیش شماره 2:
در دانشگاه پرورش انسانِ در تراز شهید چمران لازم است؛ این را لازم داریم. خب پس استاد بسیجى میداند در دانشگاه بایست چه کار کند؛ این حضور دائم، این حضور بجا و بهنگام، این حضور مخلصانه و مجاهدانه براى استاد بسیجى به این معناهاست که گفته شد. و استاد خیلى نقش دارد. نقش استاد در محیطهاى آموزشى نقش بسیار برجسته و مهمى است. استاد فقط آموزندهى دانش نیست؛ بلکه منش استاد و روش استاد میتواند مربى باشد؛ استاد، تربیت کننده است. تأثیر استاد روى شاگرد، علىالظاهر از تأثیر بقیهى عوامل مؤثر در پیشرفت علمى و معنوى و مادى متعلم بیشتر است؛ از بعضى که خیلى بیشتر است. گاهى استاد میتواند یک کلاس را، یک مجموعهى دانشجو یا دانشآموز را با یک جملهى بجا تبدیل کند به انسانهاى متدین. لازم هم نیست حتماً رشتهى علوم دینى یا معارف را تدریس کند؛ نه، شما گاهى یک جا در درس فیزیک، یا در درس ریاضى، یا در هر درس دیگرى - علوم انسانى و غیر انسانى - میتوانید یک کلمه بر زبانتان جارى کنید، یا یک استفادهى خوب از یک آیهى قرآن بکنید، یا یک انگشت اشاره به قدرت پروردگار و صنع الهى بکنید که در دل این جوان میماند و او را تبدیل میکند به یک انسان مؤمن. استاد اینجورى است.
عکسش هم البته هست. متأسفانه اساتیدى در دانشگاههاى امروز ما هستند - اگرچه کمند - که درست نقطهى مقابل عمل میکنند - حالا درسشان هرچى هم که است؛ مربوط است یا نیست - و با یک کلمه، این جوان را از آیندهى خودش ناامید میکنند، از آیندهى کشورش ناامید میکنند، از آیندهى حضورش در کشور ناامید میکنند، او را به میراث گذشتهى خودش بىاعتنا میکنند، او را تشنهى نوشیدن از سرچشمههاى ناسالم و آلودهى بیگانگان میکنند و رها میکنند. از این قبیل هم داریم. استاد یک چنین نقشى دارد. بنابراین با معنائى که براى بسیج میکنیم، با معنائى که براى استاد میکنیم و با تلقىاى که از استاد بسیجى داریم، معلوم میشود که نقش شماها در دانشگاه چقدر نقش حساسى است. (1389/04/02)
فیش شماره 3:
ما نباید بگذاریم وقت بگذرد. هر سالى از سالهائى که دوران انقلاب گذرانده است، و در هر سالى هر ماهى، و در هر ماهى هر روزى، وزن و مقدارى دارد، ارزشى دارد؛ نباید این را از دست داد. ممکن است در هشت ماه از سال 88 که اشتغالات فتنهانگیزان بعضى از ذهنها را به خود مشغول کرد، برخى از کارها نیمهکاره مانده باشد؛ باید جبران بشود. باید حرکت، یک حرکت سریعى باشد. عرصههاى گوناگونى وجود دارد: عرصهى علم و تحقیق در درجهى اول، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتى در همهى زمینهها، علوم تجربى، علوم انسانى در همهى بخشهائى که براى کشور مورد نیاز است، بایستى همتشان را در تحقیق و علم افزایش بدهند؛ مراحل دورترى را در مقابل چشمشان و مد نظرشان قرار بدهند؛ کار را باید متراکمتر کنند.
من عرض کردم؛ باید جوانان ما همتشان این باشد که با گذشت یکى دو دههى دیگر، کشورشان را یک مرجع علمى براى دانشمندان جهان قرار بدهند. پس این شد همت مضاعف و کار مضاعف در عرصهى علم و تحقیق. (1389/01/01)
فیش شماره 4:
حالا مقدارى اختراعات انجام گرفته، کارهاى جدیدى انجام گرفته. پیشرفتها را شاید من یک مقدار بیشتر هم بدانم؛ چون گزارشهاى گوناگون از جاهاى مختلف به ما خیلى میرسد؛ اما حقیقتاً بنده راضى نیستم و این مقدار پیشرفت علم راضى کننده نیست. حالا اینها مطالبى است که فقط در این جمعها میشود گفت. وقتى میگوئیم از این مقدار پیشرفت راضى نیستیم، نه اینکه ما میتوانستیم و نکردیم؛ نه، ممکن است هیچ کس هم مقصر نباشد، و بیشتر از این هم نمیشده. ممکن است واقع مطلب هم همین باشد، اما همین واقعیت براى بنده واقعاً خشنود کننده نیست؛ ما هنوز خیلى فاصله داریم تا آنجائى که باید به آن برسیم. من توقع زیادى هم ندارم. بنده عرض نمیکنم که حتماً در ظرف ده سال یا بیست سال بایستى به ردیفهاى اول علمى دنیا برسیم - حالا نمیگویم ردیف اول - لیکن باید هدف ما این باشد؛ ولو در ظرف پنجاه سال کشور از اسارت علمى مطلقاً خارج بشود. تولید علم معنایش این است. علم یک محصولى نیست که تولیدش مثل تولیدهاى دیگر باشد؛ به خیلى مقدمات نیازمند است؛ ولى باید بالاخره ما به آنجا برسیم که دانش را گسترش و بسط بدهیم، به ژرفاى دانش برسیم، دانشهاى جدیدى را پیدا کنیم. دانشهاى ممکنِ براى بشر فقط همین دانشهائى نیست که ما امروز داریم؛ بسیارى دانشها قطعاً وجود دارد که بعدها بشر به آنها خواهد رسید؛ کمااینکه بسیارى از دانشها تا صد سال پیش نبود. خیلى از این علوم انسانى که صحبت کردند، تا صد سال پیش، از اینها خبرى نبود؛ نه علم وجود داشت، نه تحقیقات علمى در آن رشتهها وجود داشت؛ بعد به وجود آمد. بشر قابلیت اتساعش خیلى بیش از اینهاست. عالَم قابلیت معرفت و شناختش خیلى بیشتر از اینهاست. ما باید به جائى برسیم که در این عرصهها هرچه ممکن است، پیش برویم؛ هرچه ممکن است، بفهمیم. و البته علم را وسیلهى سعادت انسان قرار بدهیم. تفاوت نگاه دین - یعنى اسلام - به علم، با نگاهى که دنیاى مادى به علم مینگریست، در همین است. ما علم را میخواهیم براى سعادت بشر، براى رشد بشر، براى شکوفائى بشر، براى استقرار عدالت و آرزوهاى قدیمى بشر. (1388/11/13)
فیش شماره 5:
من دربارهى علوم انسانى گلایهاى از مجموعههاى دانشگاهى کردم - بارها، این اواخر هم همین جور - ما علوم انسانىمان بر مبادى و مبانى متعارض با مبانى قرآنى و اسلامى بنا شده است. علوم انسانى غرب مبتنى بر جهانبینى دیگرى است؛ مبتنى بر فهم دیگرى از عالم آفرینش است و غالباً مبتنى بر نگاه مادى است. خوب، این نگاه، نگاه غلطى است؛ این مبنا، مبناى غلطى است. این علوم انسانى را ما به صورت ترجمهاى، بدون اینکه هیچگونه فکر تحقیقىِ اسلامى را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، میاوریم تو دانشگاههاى خودمان و در بخشهاى مختلف اینها را تعلیم میدهیم؛ در حالى که ریشه و پایه و اساس علوم انسانى را در قرآن باید پیدا کرد. یکى از بخشهاى مهم پژوهش قرآنى این است. باید در زمینههاى گوناگون به نکات و دقائق قرآن توجه کرد و مبانى علوم انسانى را در قرآن کریم جستجو کرد و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسى و مهمى است. اگر این شد، آنوقت متفکرین و پژوهندگان و صاحبنظران در علوم مختلف انسانى میتوانند بر این پایه و بر این اساس بناهاى رفیعى را بنا کنند. البته آنوقت میتوانند از پیشرفتهاى دیگران، غربىها و کسانى که در علوم انسانى پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا باید مبناى قرآنى باشد. (1388/07/28)
فیش شماره 6:
طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعهى عظیم دانشجوئى کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوى دولتى و آزاد و پیام نور و بقیهى دانشگاههاى کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانىاند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینهى علوم انسانى، کار بومى، تحقیقات اسلامى چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینههاى علوم انسانى مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزى که معتقد به جهانبینى اسلامى باشد و بخواهد جامعهشناسى یا روانشناسى یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو براى این رشتهها میگیریم؟ این نگران کننده است. بسیارى از مباحث علوم انسانى، مبتنى بر فلسفههائى هستند که مبنایش مادیگرى است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوى به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانى را ترجمه کنیم، آنچه را که غربىها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بىاعتقادى به مبانى الهى و اسلامى و ارزشهاى خودمان را در قالبهاى درسى به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلى مطلوبى نیست. این از جملهى چیزهائى است که بایستى مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعههاى دولتى مثل وزارت علوم، هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در هر مرکز تصمیمگیرى که در اینجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاهها و بیرون دانشگاهها. (1388/06/08)
فیش شماره 7:
خوشبختانه من مىبینم در دانشگاهها تولید علم و لزوم عبور از مرزهاى دانش به یک گفتمان عمومى تبدیل شده. این خیلى براى من خرسند کننده و نویدبخش است. باید اجرائى کنید. این پیشنهادهائى که این عزیزان من در زمینههاى دانش و تحقیق و پژوهش و ایجاد مراکز و نخبهپرورى و ارتباطات و غیره گفتند، همه در جهت همین مسئلهى تولید علم است. این بسیار باارزش است. این راه را باید دنبال کرد. ما عقبیم. امروز سرعت پیشرفت ما خوب است؛ اما با توجه به عقبماندگىهاى گذشته که کشور ما دارد، هر چه سرعتمان بیشتر باشد باز هم زیادى نیست. ما باید خیلى پیش برویم؛ از راههاى میانبر استفاده کنیم؛ از شتابِ فراوان بهره ببریم؛ ما باید در همهى علوم تولید داشته باشیم.
رابطهى بین کشورها در زمینهى علم باید رابطهى صادرات و واردات باشد؛ یعنى در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد. همچنانىکه در باب مسائل اقتصادى و بازرگانى، اگر کشورى وارداتش بیشتر از صادراتش شد، ترازش منفى میشود و احساس غبن میکند، در زمینهى علم هم باید همین جور باشد. علم را وارد کنید، عیبى ندارد؛ اما حداقل به همان اندازه که وارد میکنید - یا بیشتر - صادر کنید. باید جریان دو طرفه باشد. والّا اگر شما دائماً ریزهخوار خوان علم دیگران باشید، این پیشرفت نیست. علم را بگیرید، طلب کنید، از دیگران فرا بگیرید؛ اما شما هم تولید کنید و به دیگران بدهید. مواظب باشید تراز بازرگانى شما در این جا هم منفى نباشد. متأسفانه در این یکى دو قرن شکوفائى علم در دنیا، تراز ما تراز منفى بوده. از اول انقلاب کارهاى خوبى شده؛ اما این کارها بایستى با سرعت و شدت هرچه بیشتر ادامه پیدا کند.
البته منظورم فقط هم علوم طبیعى نیست؛ اهمیت علوم انسانى کمتر از آن نیست: جامعهشناسى، روانشناسى، فلسفه. نظریههاى جامعهشناسى غرب، مثل قرآن براى بعضىها معتبر است؛ از قرآن هم معتبرتر! فلان جامعهشناس این جورى گفته؛ این دیگر برو برگرد ندارد! چرا؟! بنشینید فکر کنید؛ نظریهپردازى کنید؛ از موجودى این دانشها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزى بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جملهى کارهائى است که جزو الزامات حتمى پیشرفت است. (1388/02/27)
فیش شماره 8:
تحول و ارتقاء علوم انسانى با: تقویت جایگاه و منزلت این علوم، جذب افراد مستعد و با انگیزه، اصلاح و بازنگرى در متون و برنامهها و روشهاى آموزشى، ارتقاء کمى و کیفى مراکز و فعالیتهاى پژوهشى و ترویج نظریهپردازى، نقد و آزاداندیشى. (1387/10/21)
فیش شماره 9:
از بیراههها باید ترسید. گاهى اوقات یک چیزها و راههائى را براى پیشرفت پیشنهاد میکنند که بیراهه است. یک نمونهاش را گفتم؛ مثل پیشرفتهاى دورهى پهلوى که حقیقتاً بعضىاش توقف و بعضىاش پسرفت و سقوط بود - که حالا جاى تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست - آن یک الگو بود که واقعاً بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربىها را معیار و ملاک قرار دادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجهاش همین میشود که در آن پنجاه شصت سالِ شوم و سیاه در دوران پهلوى مشاهده شد.
یک نمونهى دیگر از این بیراههها، نمونههائى است که گاهى ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونهى دوم، اسمى از ظواهر آورده نمیشود، هویت ایرانى و اسلامى هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده میشد، نفى نمیشود؛ لیکن یک حالت نومیدىِ از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشتهداران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود. یعنى نگاهى که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطهى والا و دستنیافتنى است، اسمش را هم میگذارند واقعبینى! میگویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمى اینقدر جلویند، در زمینههاى گوناگون این همه پیشرفت کردهاند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانى، در زمینههاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریهى نو، ابتکارى ارائه دادهاند؛ ما کِى میتوانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنى یک چنین روحیهاى در آنها وجود دارد. بارها در طول این سى سال، بنده خودم با افرادى از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمه صریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان میکردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمیتوانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت میدهید خودتان را؟». این هم یک بیراهه است. (1387/07/07)
فیش شماره 10:
مسیرِ پیشرفت، مسیر غربى نیست، مسیر منسوخ و برافتادهى اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحرانهائى که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روى ماست، میدانیم که این بحرانها گریبانگیر هر کشورى خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستى مسیرِ مشخصِ ایرانى - اسلامى خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب.
راه حلى که بر اساس این مقدمات وجود دارد، این راه حل را شما باید پیدا کنید. شما باید به نتیجه برسید، به این استنتاج برسید، اما آنچه که من میتوانم به عنوان راهنمائى و راهبرد کلى به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهى است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریهسازى باشید. الگو گرفتن بى قید و شرط از نظریهپردازهاى غربى و شیوهى ترجمهگرائى را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینهى علوم انسانى احتیاج داریم به نظریهسازى. بسیارى از حوادث دنیا حتّى در زمینههاى اقتصادى و سیاسى و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانى است؛ در جامعهشناسى، در روانشناسى، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخصها را مشخص میکنند. در این زمینهها ما باید نظریهپردازىهاى خودمان را داشته باشیم و باید کار کنیم؛ باید تلاش کنیم؛ دانشجو باید تلاش کند. دانشجو و محیط دانشگاه باید نگاه کلان به هدفهاى انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود. مراقب باشید دشمن نتواند از محیط دانشگاه و از عنصر دانشجو و استاد استفاده کند. این آن چیزى است که من روى آن تأکید میکنم. مىبینید یک حادثهى کوچکى اتفاق مىافتاد، حالا در همین دانشگاه خودتان، یک تعدادى مثلاً شاید در یک قضیهاى گلهمندند، معترضند؛ ببینید بلافاصله در دنیا روى آن تفسیر میگذارند، تحلیل میگذارند، نه با جهتى که آن دانشجو به خاطر آن جهت این حرکت را انجام داده، این اقدام را کرده، بلکه درست در نقطهى مقابل آن جهت. یعنى حاکمیت را، نظام را، اسلام را زیر سؤال میبرند با این وسائل. باید هشیار بود؛ در محیط دانشگاه این هشیارى از همیشه لازمتر است. (1387/02/14)
فیش شماره 11:
آنچه که اساتید ما براى پیشرفت علم، وجههى همت خودشان باید قرار بدهند، اولاً «شجاعت علمى» در همهى بخشهاست؛ هم در بخشهاى علوم انسانى، هم در بخشهاى علوم تجربى، هم در بخشهاى نزدیک به عمل و فناورى، و هم در بخشهاى علوم پایه. نظریه را دنبال کنند، تولید کنند، خلق کنند، ابداع کنند، نقد کنند؛ چشمبسته و تقلیدى نباید کار را دنبال کرد. مشکل ما در گذشته همیشه این بوده که در زمینههاى مختلف - در همهى زمینههاى علمى - چشمبسته و تقلیدى نگاه کردیم که ببینیم غربیها چه میگویند. درست است که غربیها حداقل دو قرن، دو قرن و نیم از ما در حرکت علمى جلوتر بودند و به مناطق خیلى عجیب و باورنکردنىاى هم رسیدند؛ در این تردیدى نیست. ما هم عقب ماندیم؛ با همهى افتخارات گذشتهمان، به خاطر تنبلیها و سوءسیاستها؛ در این تردیدى نیست. اما من قبلاً هم گفتهام، ما از شاگردى کردنِ پیش کسى که بلد است، ننگمان نمیآید؛ ولى میگوییم نباید فکر کنیم که ما همیشه باید شاگرد بمانیم. معناى این نگاه تقلیدى، این است: ما همیشه باید شاگرد بمانیم. نوآورى لازم است. اعتماد به نفسِ شخصى و اعتماد به نفسِ ملى در اساتید ما، یک ضرورت است. اولاً، استاد ما شخصاً اعتماد به نفس داشته باشد و کار علمى بکند. به آن کار علمىاش تکیه بکند و افتخار کند. ثانیاً، اعتماد به نفسِ ملى داشته باشد. به قابلیت و تواناییهاى این ملت اعتماد داشته باشد. اگر این معنا در یک استاد وجود داشته باشد، این سرریز خواهد شد در محیط درس، در کلاس درس، در انتقال به دانشجو و تأثیر تربیتى خودش را خواهد گذاشت. و ثالثاً پرکارى؛ ما یک مقدارى از ناحیهى کمکاریهایمان و تنبلیهایمان - در بخشها و سطوح مختلف - ضربه خوردیم. باید کار کرد و از کار نباید خسته شد. بنابراین نوآورى و ابتکار، شجاعت علمى، اعتماد به نفس شخصى و ملى و کارِ متراکم و انبوه، علاج کارِ پیشرفت علمى ماست. مخاطب این هم اساتید دانشگاهند.
نکتهى سوم این است که - این شاید دنبالهى آن مطلب قبلى باشد -بنده از چند سال قبل از این، مسئلهى تولید علم و نهضت علم و خطشکنى علمى را مطرح و درخواست کردم. امروز خوشبختانه این به یک خواست عمومى در محیطهاى دانشجویى و علمى تبدیل شده است. مىبینیم بارها از زبان دانشجوها و اساتید تکرار میشود. ما هم با پیشرفتهایى که در زمینههاى مختلف علمى و فناورى داشتهایم - که خوب، خیلىهایش هم آشکار است و در تبلیغات آمده؛ مثل مسائل مربوط به انرژى هستهاى و غیره؛ خیلىهایش هم نیامده؛ یعنى واقعاً کارهاى نیمهکارهاى است که در جهت کاملتر شدن و کامل شدن هست، و ما در کشور زیاد داریم - به این چیزها افتخار میکنیم. و همینطورى که گفتم، نگاهمان نگاهِ امیدوارانه است و به عنوان اینکه «ما میتوانیم».
ما یک نکته را باید بگوییم: خطشکنى علمى و عبور از مرزهاى علم همچنان در کشور ما، جدى نشده است. ما میخواهیم علما و دانشمندان ما، راههاى میانبر را پیدا کنند؛ راههاى کشف نشده را از این بینهایت مسیرهایى که در عالم طبیعت وجود دارد و بشر باید یکى پس از دیگرى کشف بکند. ما میخواهیم راههاى کشف نشده را کشف بکنیم. اینى که میتوانیم فلان ابزارِ فناورى را، فرض کنید سانتریفیوژرا براى کار هستهاى، که دیگران قبل از ما، سالها پیش، پیدا کردند و تولید کردند و استفاده و بهرهبردارى کردند، خودمان بسازیم، البته کار بزرگى است که بدون کمک دیگران توانستهایم انجام بدهیم و نسلهاى جدید آن را تولید کنیم، در این شکى نیست؛ اما این یک کار بکر نیست؛ این کار انجام شده و راه رفتهاى است که دیگران رفتهاند و ما هم که بنا بوده تا پنجاه سال دیگر، تا صد سال دیگر محروم بمانیم - بنا نبود این فناورى و این دانش به کشورى مثل کشور ما و ملت ما داده بشود - جوانها، دانشمندان و پژوهشگران ما توانستهاند با پیگیرى و تلاش خودشان به دست آورند و این چیز باارزشى است؛ اما من میگویم در زمینهى علم و فناورى، آن کارى را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجههى همت قرار بدهید و دنبال بکنید؛ این طورى است که ما خط مقدم علم را شکستهایم و یک قدم به جلو برداشتهایم. آن وقت میتوانیم این را ادعا بکنیم؛ و این ممکن است. البته برداشتن قدمهاى جدید، مستلزم پیمودن راههاى رفتهشده و طىشدهى به وسیلهى دیگران است؛ در این شکى نیست. اما هیچوقت نباید ذهن را از کاوش و جستجو براى یافتن راههاى میانبر محروم و ممنوع کرد. ما این را در کشور لازم داریم. (1385/07/13)
فیش شماره 12:
من در جلسهى شوراى عالى انقلاب فرهنگى هم به آن آقایانى که مؤثرین در فرهنگ هستند، گفتهام که شماها جایگاه مهندسى فرهنگى را در این کشور دارید. در آن جلسه گفتهام که دو تا شاخهى اصلى وجود دارد: علوم انسانى و علوم پایه؛ هر کدام به جاى خود. اگر ما اینجا روى علوم انسانى تکیه مىکنیم، معنایش این نیست که روى ریاضى و فیزیک و شیمى و علوم زیستى تکیه نمىکنیم، چرا؛ آنجا هم بنده یک تکیهى صددرصدى دارم؛ آنها هم براى خودشان مردانى و کسانى دارند؛ علوم انسانى هم بایستى مردان و کسانى براى خودشان داشته باشد. باید روى این دو شاخه - دو شاخهى اصلى؛ یعنى علوم انسانى و علوم پایه - در کشور، سرمایهگذارى فکرى، علمى، پولى و تبلیغى بشود تا اینکه پیش بروند. علم را بایستى در حدّ اعلا دنبال کنید.
شکى نیست که بسیارى از علوم انسانى، پایهها و مایههاى محکمى در اینجا دارد؛ یعنى در فرهنگ گذشتهى خود ما. برخى از علوم انسانى هم تولید شدهى غرب است؛ یعنى به عنوان یک علم، وجود نداشته، اما غربىها که در دنیاى علم پیشروى کردهاند، اینها را هم به وجود آوردهاند؛ مثل روانشناسى و علوم دیگر. خیلى خوب، ما، هم براى سرجمع کردن، مدوّن کردن، منظم کردن و نظاممند کردن آنچه که خودمان داریم، به یک تفکر و تجربهى علمى احتیاج داریم، هم براى مواد و پایههایى که آنها در این علم جمع آوردهاند، به یک نگاه علمى احتیاج داریم. منتها گرفتن پایههاى یک علم از یک مجموعهى خارج از محدودهى مورد قبول ما، به معناى قبول نتایج آن نیست. مثل این مىماند که شما یک کارخانه را وارد مىکنید، آنها با این کارخانه یک چیز بد درست مىکردهاند، حالا شما با آن کارخانه، یک چیز خوب درست مىکنید؛ هیچ اشکالى ندارد. ما تلفیق بین علوم انسانى غربى و علوم انسانى اسلامى، اگر به معناى مجذوب شدن، دلباخته شدن، مغلوب شدن و جوّ زده شدن در مقابل آن علوم نباشد، قبول داریم و اشکال ندارد. ببینید در علوم انسانى، تفکر ایمانى و میراث عظیم و عمیق شما، به شما چه مىگوید. امروز غربىها یک منطقهى ممنوعهاى در زمینهى علوم انسانى به وجود آوردهاند؛ در همهى بخشهاى مختلف؛ از اقتصاد و سیاست و جامعهشناسى و روانشناسى بگیرید تا تاریخ و ادبیات و هنر و حتى فلسفه و حتى فلسفهى دین. یک عده آدم ضعیفالنفس هم دلباختهى اینها شدهاند و نگاه مىکنند به دهن اینها که ببینند چه مىگویند؛ هر چه آنها گفتهاند، برایشان مىشود وحى مُنزل؛ این است که بد و غلط است. مثلاً چند تا فکر داراى اقتدار علمى، در یک نقطهى دنیا به یک نتیجهاى رسیدهاند، این معنایش این نیست که هر آنچه که آنها فهمیدهاند، درست است! شما به مبانى خودتان نگاه کنید؛ ما تاریخ، فلسفه، فلسفهى دین، هنر و ادبیات، و بسیارى از علوم انسانى دیگرى که دیگران حتى آنها را ساختهاند و به صورت یک علم در آوردهاند - یعنى یک بناى علمى به آن دادهاند - مواد آن در فرهنگ و میراث علمى، فرهنگى و دینى خود ما وجود دارد. باید یک بناى اینچنینى و مستقل بسازیم. البته مقدارى از خود این سخن، مربوط به آن سخنِ خطاب به شما به عنوان دانشجوى امام صادق است، که دوستان در زمینهى اقتصاد مطالبى را بیان کردند. خوب، مطالب خوبى هم هست و باید دنبال بشود. (1384/10/29)
فیش شماره 13:
شما باید در علم، یک حرکتى به وجود آورید؛ باید در دنیاى دانشآموزى و پیشرفت علم و بناى علمى کشور، یک تحرّکى به وجود آورید؛ این است آن رسالت اصلى شما. کارى کنید که دانشمندان مسلمان و مؤمن ما، در رشتههاى مختلف علوم انسانى، صاحبنظرانى شوند که دنیا از نظرات اینها استفاده کند؛ امروز در دنیا و حتى در همین دنیاى گمراه غربى، افراد بسیارى هستند که به دنبال حقیقتاند؛ انسانهاى دانشمند و دانشپژوهى هم در بین اینها هستند و فراواناند، و کم هم نیستند که دنبال حرف حساب و حقاند؛ یک چنین انسانى در هر نقطهى دنیا - در کشورهاى اروپایى، آسیایى، امریکا و جاهاى دیگر - وقتى دارد دنبال یک مطلبى مىگردد، باید بتواند اثر علمى شما را در این پایگاه رایانهاى پیدا کند؛ حرف و فکر و راه تازهاى را که شما دارید نشان مىدهید. این را ما از دانشگاه امام صادق مىخواهیم. خروجى دانشگاه امام صادق باید با این نیّت و فکر، بتواند متخرج این دانشگاه بشود. بنابراین دانشگاه را قوى کنید.
همین نهضت نرمافزارى و تولید علم که بنده گفتهام، در دانشگاه شما و در رشتهى علوم انسانى، همین است که هر چه مىتوانید بیشتر بیاموزید و تحقیق کنید. البته همانطور که گفتم، اساتیدى هستند که فرآوردههاى اندیشههاى غربى در علوم انسانى، بت آنهاست. در مقابل خدا مىگویند سجده نکنید؛ اما در مقابل بتها به راحتى سجده مىکنند؛ دانشجوى جوان را دست او بدهى، بافت و ساخت فکرى او را همانطورى که متناسب با آن بت خود او است، مىسازد؛ این ارزشى ندارد و درست نیست. بنده به اینطور افراد، هیچ اعتقادى ندارم. این استاد هر چه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نیست، مضرّ است. امروز خوشبختانه ما دانشمندان جوانِ مؤمن و تحصیلکردههاى باایمان داریم که مىتوانند یک حرکت علمىِ فراگیر و به معناى واقعى کلمه، در عرصهى علوم انسانى به وجود آورند؛ از اینها باید استفاده بشود. مواظب باشید دچار آن بتپرستى نشوید؛ آن کسى که در فلسفه، اقتصاد، علوم ارتباطات و سیاست، همان حرفى که از دهن یک متفکر غربى درآمده، آن را حجت مىداند؛ حالا گاهى اوقات آن حرف هم در خود غرب نسخ شده! از این نمونهها ما زیاد هم داریم. یک مطلبى را چهل، پنجاه سال پیش، یک فیلسوف اجتماعى یا سیاسى در غرب گفته و بعد آمدند ده تا نقد بر آن نوشتهاند؛ این آقا تازه به حرف آن پنجاه سال قبل دست یافته و به عنوان حرف نو، به داخل کشور مىآورد و با بَهبَه و چَهچَه آن را به خوردِ دانشجو و شاگرد و محیط خودش مىدهد؛ از این قبیل هم داریم. چقدر براساس همین نظرات اقتصادى غربى، بانک جهانى و مجامع پولى و مالى جهانى به ملتها و دولتها برنامهها دادند و چقدر از طرف خود غربىها علیه آنها موارد نقض نوشته شده! باز هم کسانى را داریم که همان توصیهها را مىآیند عیناً تکرار مىکنند و عیناً همان نسخهها را مىنویسند. این غلط است. تحقیق علمى به معناى فقط فراگیرى و تقلید نیست؛ تحقیق، ضد تقلید است. این کار، کار شماست. (1384/10/29)
فیش شماره 14:
مسألهى دیگر، مسألهى توسعهى علمى کشور است که من البته عمیقاً و جداً باور دارم که مشکلات این کشور جز با توسعهى علم و تعمیم و تعمیق علم در کشور پیش نخواهد رفت. ما ناگزیر بایست این فاصلهى چندین دهسالهیى را که براى ما به وجود آوردهاند، پُر کنیم. داریم مىبینیم که دنیاى دانشمند با تکیه به علم، چه حرف زورى را به همه مىزند و چطور به برکت علمى که دارند، ناحقهایى را حق مىکنند. شما امروز ملاحظه کنید: شنود تلفنى غیرقانونى و بدون اجازهى قاضى، شکنجه در گوانتانامو، بردن و آوردن زندانىها و ربودن انسانها از کشورهاى اروپایى بدون اجازهى دولتها یا با قرارداد با سرویسهاى امنیتى دنیا، حملهى به یک کشور و بردن نفت و خوردن اموال، کشتن آدمها؛ همهى این کارها را قدرتى از قدرتهاى دنیا انجام مىدهد و در دنیا انکار هم نمىکنند! در حالىکه ما استدلال مىکنیم، محاجه مىکنیم، بحث مىکنیم؛ او بدون اینکه بهظاهر خم به ابرو بیاورد، کار خودش را دنبال مىکند! چرا؟ چون علم دارد و این علم توانسته او را مجهز کند به ثروت، به ابزار جنگى و به قدرت سیاسى. اگر ما بخواهیم کشورمان، ملتمان و امت اسلامى خود را به نقطهیى برسانیم که بتواند حرف حق خودش را با همین شجاعت بزند، احتیاج به علم داریم. این، مخصوص ما هم نیست، بلکه متعلق به همهى کشورهاى اسلامى است و ما باید براى کشورهاى اسلامى مادرِ علم بشویم. بار به دوش ماست؛ ماییم که هم امید داریم، هم ایمان داریم، هم احساس توانایى در خودمان مىکنیم براى این کار و هم ابزارش را داریم؛ یک ملت خوب و بااستعداد. ما که اینهمه جوان بااستعداد داریم، بایست یک خیزِ بلند برداریم و یک کار بنیانى و عمیق در زمینهى علم انجام بدهیم، بعد باب علم را باز کنیم به روى کشورهاى مسلمان. بنابراین، مسألهى توسعهى علمى کشور چیز مهمى است. (1384/10/13)
فیش شماره 15:
علم، فقط علم مادى نیست؛ علوم انسانى هم مقولهى بسیار مهمى است که انشاءاللَّه اگر در خلال صحبت یادم بود، عرض خواهم کرد. در همهى رشتههاى علوم، ما باید به معناى حقیقى کلمه، احساس عزتنفس، احساس مولد علم بودن و فتوحات علمى ایجاد کردن را در خود بهعنوان یک ملت و یک جامعهى علمى بهوجود بیاوریم. این کارِ کیست؟ یکى از مهمترین ارکانش دانشگاههاست. (1383/10/17)
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان